#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_126



پيشنهاد داد كه با آسانسور نرويم بطرى آب هم برداشت و با هم پله ها را دوتا يكى طى كرديم و بالاخره رسيديم



خيلى راحت روى زمين نشست و به ديوار تكيه زد

كنارش نشستم نگاهم كرد نگاهش كردم (چه قدر امنيت در وجودت تعبيه شده است پسر يعنى خواهرت هم اين قدر خواستنى است؟! ديگر برايم ژاله و معين مهم نيستند مهم نيستنددددددد)



سيگارى برايم با فندك زيپوى طلايى اش روشن كرد و جلويم گرفت و واقعا به اين سيگار چه قدر در اين لحظات نياز داشتم

به سيگار كشيدنش كه دقيق شدم فهميدم حرفه ايست خنديد و گفت:

_ خيلى سال نيست كه شروع كردم ولى از بس مداوت داشتم امروز فردا تنديس مصرف كننده برتر رو بهم ميدن

_ رئيس ميدونه؟

_ باهم شروع كرديم فكر كنم

_ آره ولى هيچ وقت نديدم بكشه فقط بوشو حس كردم

_ كمش كرده آخه ، تو چى؟

_ وابسته نيستم باشه ميكشم نباشه هم عذاب نميكشم جز وقت هايى مثل الان



_ سيگار واسه مرد حكم اشك داره چون همه ميگن مرد گريه نميكنه ،مجبوره سيگار دود كننه

_ چرا بايد گريه كنى؟

_ چون مرد هم آدمه دل داره دلم ممكنه بشكنه، بگيره ، تنگ شه يا حتى بميره


romangram.com | @romangram_com