#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_111


( هه خوبه دلت رو واسه ترحم هم كه شده خرجم ميكنى)



_ احتياج به دلسوزى ندارم ميتونم برم؟

_ ميام خونه منم ، اونجا پرى ما واسه شكم گرسنه ام يك كارى ميكنه



بعد برخاست و كتش را تن كرد،

_ سامى خواهر زادمو برده بگردونه زنگ بزن ١ ماشين بفرستن

_ ميشه با تاكسى برين



باز چشم هايش را ريز كرد و گفت:

_ حالا كه فكر ميكنم ميبينم ميتونم پياده برم و از اين هوا لذت ببرم بيچاره اونايى كه با پاشنه ١٠ سانتى عين شتر مرغ فلج دو قدم بيشتر نميتونن راه بيانو از اين هوا لذت ببر



( جز مسخره كردن و تحقير من كارى بلد نيستى كه)



_ با اجازتون پس رئيس

از اتاق خارج شدم و موقع بستن در گفتم

_ چتر هم بردارين خونه ميبينمتون

بعد زدم زير آواز :

romangram.com | @romangram_com