#هویت_چشم_هایت_پارت_59
ببار امشب دل تنگه،
همه درها به روم بسته ست
ببار ای ابر بارونی،
ببار و گونه مو تر کن
ببار ای ابر بارونی،
ببار این بغضو پرپرکن ...
آهنگ و قطع کردم به یاد اون شعری اُفتادم که میگفت :
مـن دیـگه خـسته شـدم بـس کـه چـشام خـیسه و نـمه....
خـوب بـبینم و بـفهممو بـازم چـیزی نـگم....
مـن دیـگه بـریدم از بـس کـه شـکستم از خـودی....
تـوی آیـنه خـیره شـم بـگم بـه چـشمام چـی شـدی....
خـستم از حـرفای خـوبو بـی سـر و تـه، بـی ثـمر....
حـسرت یـه عـمر رفـته عـقده هـای تـازه تـر....
مـتنفرم از آدمـای بـی مـغز و شـلوغ....
از کـتابای بـا اسـم هـای قـشنگ، مـتن جـنون....
دیـگه نـوبت تـوء خـسته شـی دنـیا بـشکنی....
ایـن بـار ایـستادم تـا آخـرش بـا کـفش آهـنی....
بـاهات مـیجنگم تـا نـگی تـرسیده بـود پـیاده شـد....
بـس کـه پـشت پـا زدی گـذشتن از تـو سـاده شـد....
هـمه از عـشق مـیگنو بـاز آبـروشو مـیبرن....
عـقل کـل نـشون مـیدن از خـودشون بـی خـبرن....
مـد شـده حـرفای پـوچو گـنده و بـی سـر و دسـت....
بـگو تـا کـی بـاید ایـن نـمایشو دیـدو نـشست....
وقـتی حـتی نـمیخوای بـازی کـنی بـازیت مـیدن....
حـتی مـیخوای خـودتم کـه بـاشی بـاز نـمیذارن....
romangram.com | @romangram_com