#هویت_چشم_هایت_پارت_1
*((مقدمه ))*
عاشقم ...
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی ...
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش میشد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم ...
آری واقعا ً دوست داشتن و عشق زیباست اگر مقصد قلب ِپر حرارت و مهربان و لطیف و سرشار از محبت ِ تو باشد ... و اما ... هویت این همون چیزیه که درباره اش مینویسم چون هویته که سازنده ی انسانه و معمولا ً آدما با دو چیز نفس میکشن ؛
عشق ، هویت
جزئیات چشم های تو
کلیات زندگی من است
**(( فصل اول ))**
دنیا دیگه مثه تو نداره / نه داره نه میتونه بیاره
romangram.com | @romangram_com