#هورزاد_ملکه_آتش_پارت_126
از عزیزم ته جمله اش، دلم غش رفت. چه جلتنمنه! عسیسم!
لبخندی زدم و گفتم:«آن زن و پسر که هستن در کنار ملکه هوزان؟»
آریانا پوزخندی زدو گفت:
- ملکه ی سرزمین هوان، سرزمین آتش و آن پسر نیز، شاهزاده ی سرزمین آتش است. آن طرف نیز پادشاه تازه متحد با ملکه هوزان هستن. پادشاه سرزمین سروتا. کنارش نیز، همسرش ملکه است. پرنسس ماسیس فرزند آنان است.
سرم رو تکون دادم و باخنده گفتم:
- چقدر امپراطور اینجا هست. دلم میخواهد ملکه شوم!
صدای آرسین من رو از جا پروند.
آرسین: «تو یک خدمتکار ساده هستی. به این تفکر خود، ادامه نده، جانت را از دست خواهی داد!»
سریع احترام گذاشتم و گفتم:
- پوزش شاهزاده؛ فقط یک شوخی بود.
آریانا: «شاهزاده، تبریک میگویم.»
آرسین، به آریانا احترام گذاشت وگفت:
- سپاس امپراطور دریا.
romangram.com | @romangram_com