#هیچکسان_(جلد_سوم_حقیقت_رمانتیک_قتل)_پارت_85
داروین – چون دو تا پلیس اون بیرون هوای خونه تو دارن.اگه می خواستیم از در بیایم داد و بیداد راه می نداختی...روزها هم که همش با دوستاتی، کلا نمیشه بهت نزدیک شد!
- خب...حالا شما دو تا دنبال چی هستین؟ می خواین قاتل رو بکشید؟!
داروین – دقیقا.دست ِ بر قضا ما فهمیدیم که قاتله هم تو رو خیلی می خواد.قبل از اینکه پلیس بتونه یکی از لونه هاشو پیدا کنه، ما پیداش کردیم.اتفاقا عکس های تو هم اونجا بودن.
- عکس هام؟! پلیس به من گفت فقط یه عکس پیدا کرده!
حامی – نه...یه کم بیشتر از یه عکس بود! پلیس یه کم تو این قضیه لنگ می زنه، فکر هم نمی کنم بتونه قاتل رو بگیره.
- چرا؟!!
داروین – چون قاتل، هر چی که هست چند تا جن ِ زیردست داره که کارهاشو براش انجام میدن...مثه همین بردن وسایل از خونه ت.اگه اراده کنه می تونن ببرنش جایی که دست هیچ کس بهش نرسه.تنها راه اینه که خودمون بکشیمش...اون رفیق بداخلاقت هم می تونه کمک کنه.
- کی؟ سورن؟!
حامی – منظورش هاموس ِ.
- به نظرتون اگه پلیس این قضیه رو بفهمه چی میشه؟!
حامی – به نظر من که اصلا جالب نیست.یا باور نمی کنن، یا اینکه کلا پرونده رو کنار می ذارن و مراقبت از تو رو هم فراموش می کنن.
- یعنی اصلا امیدی نیست که پلیس بتونه کاری کنه؟!
داروین – من فکر نمی کنم...تازه پلیس ها اونقدرها هم هواتو ندارن...زیاد باهات صادق نیستن.
- چطور؟!
romangram.com | @romangram_com