#هیچکسان_(جلد_اول)_پارت_56
- چیه؟ نکنه رژیم داری؟
سورن – نخیر، احمقانه بود چون جنابعالی چیزی تو خونه ت نداری...گدا گشنه!
- به نکته ی ظریفی اشاره کردی.اصلا انتخاب رو بی خیال...خودم واست یه چیزی میارم.
این سورن هم الکی کلاس می ذاره.خدایی اهل صبونه خوردن نیست.منم نیستم...اساسا وقتی از خواب بیدار میشم نمی تونم چیزی بخورم.در عوض از خجالت ناهار در میایم.با این حال ظرف چند دقیقه صبونه رو حاضر کردم.
سورن – برای اولین بار در تاریخ بشریت! نسکافه با پرتغال ...با هم...اونم به عنوان صبحونه!
- قرار نیست همزمان بخوریشون که!! اول اون پرتغال هاتو زهر مار کن بعد هم نسکافه بخور که خوابت هم بپره.در ضمن هر دوش هم مقویه.مخصوصا پرتغال!
سورن – واقعا شگفت انگیزه!
- چی؟
سورن – اینکه تو خونه ت نسکافه داری!!! از اینا گذشته...همین اخلاق ها رو داری که بهت میگن عجیب.
- کی بهم میگه عجیب؟!
سورن – یه سری از بچه های دانشگاه...البته اونا این کارای خارق العاده تو ندیدن.وگرنه دیگه نمی گفتن عجیب...می گفتن جفنگ.
- جدی به من میگن عجیب؟! چه باحال!!!
سورن – آخــی...چه ذوقی کرد بچه.حالا نمی خوای بدونی دقیقا کدوم یکی از بچه های دانشگاه میگن؟
- نه...از قدیم گفتن" نبین کی میگه،ببین چی میگه".
سورن – اوه...اوه...زود بخور که خون به مغزت نرسیده، داری چرند میگی.
- آهان راستی! چند وقت بود می خواستم ازت یه سوال بپرسم یادم می رفت.
romangram.com | @romangram_com