#هیچکسان_(جلد_اول)_پارت_42
سورن – حوصله نداشتم پشت در منتظر بمونم.تازه می بینی که دستم پُر بود.
- تو که دستت پر بود چرا ماشین نیوردی؟ حالا توی این کیفت چی هست که منت شو می ذاری؟
سورن – دوربین ِ دیگه خره!
- جدی؟ دستت درد نکنه.از کجا اوردی؟
سورن – از یکی از دوستای بابام گرفتم.مغازه ی صوتی تصویری داره.
- چقد باهات حساب کرد؟
سورن – بی خیال بابا...من و تو که این حرفا رو نداریم.
- منم که نخواستم پول بدم!
سورن – پس بیمار بودی پرسیدی؟
- محض اطلاع پرسیدم.در ضمن شانس اوردی خسارت موهامو ازت نگرفتم.حالا واقعا چقد باهات حساب کرد؟
سورن – قرض گرفتم.دو تا دوربینه.چون نسبتا کوچیکن هر جا که بخوای می تونم نصبش کنم.به این فکر کردی کجا بذاریمشون؟
- من فکر می کردم یه دونه دوربین میاری اونم میذاریم توی اتاق خواب...اما حالا که دو تاست یکی شو بذار توی اتاق و یکی دیگه ش هم پذیرایی.چون از هر دو شون هم به هال راه داره.
سورن – باشه.
سورن دست به کار شد تا دوربین ها رو نصب کنه.منم که چیزی سر در نمی اوردم.فقط نگاه می کردم.دوربینی که قرار بود توی اتاق خواب نصب بشه رو روی کتابخونه کنار در ورودی اتاق خواب گذاشتیم.اینجوری هم دری که سمت حیاط بود مشخص بود و هم در ِ رو به هال.اینجوری اگه در مشرف به هال رو باز می ذاشتیم داخل هال هم مشخص می شد.توی پذیرائی هم جوری دوربین رو کار گذاشتیم که هم به در ورودی پذیرایی و هم به در ورودی هال مشرف باشه.تقریبا هم دو تا دوربین به پذیرایی هم دید داشتن.دوربین ها بیشتر شبیه وبکم بودن و تصاویر رو کارت حافظه ضبط میشد.
سورن – پاشو یه فکری واسه ناهار بکن.
- چه فکری؟ برنج که تو خونه ندارم...گوشت هم که حرفشو نزن...مرغ هم که روم به دیوار...چند ماهه قیافه شو ندیدم.فقط تخم مرغ هست.اونم که انقد خوردم وقتی تخم مرغ می بینم انگار شوهر ننه مو می بینم.اگه می خوای واست بشکنم؟
romangram.com | @romangram_com