#حصار_تنهایی_من_پارت_87


دوباره پارچه رو کشيد روي دهنم و با تهديد انگشت اشاره شو جلوم گرفت و گفت: جير جير کردن نداريم خانم جيرجيرک! اگه مي خواي پارچه روي دهنت نباشه، پس نبايد جيکت دربیاد. شير فهم شدي يا نه؟ وقت براي سوال و جواب زياده.

بلند شد که بره با دهن بسته گفتم : تشنمه.

نگام کرد و گفت: چي ميگي تو؟

با چشمم به دهنم اشاره کردم که بسته است. پوفي کرد و اومد دهنمو باز کرد، گفت: بنال چي مي گي؟

- تشنمه ...

خواست دهنمو ببنده، سرمو کشيدم عقب و گفتم: نبند خفه ميشم.

- باکيت نيست... کسي با دهنه بسته نمرده که تو بخواي دوميش باشي .

- خواهش مي کنم نبند .

انگشت اشاره شو گرفت طرفم، گفت: صدات دربیاد حنجرتو مي برم. فهميدي؟

فقط سرمو تکون دادم.

رفت و چند دقيقه بعد با يه سيني برگشت. يه ليوان آب بود با پيتزا. جلوم گذاشت. تمام تنش بوي گند سيگار مي داد. ليوانو برداشت و جلوي دهنم گرفت.

سرمو کشيدم عقب و گفتم: خودم مي خورم.



romangram.com | @romangram_com