#حجاب_من_پارت_124


طاها سرشو تکون داد_ آره الان میریم

بعد همه ی شیشه های ماشینو پایین داد خواست بشینه پشت فرمون که نزاشتم چون ماساژ قلبی خیلی به دست فشار میاره میدونستم دستاش درد میکنن

_ من رانندگی میکنم

طاها_ باشه

نشستم پشت فرمون و راه افتادم سمت نزدیکترین بیمارستان

بعد از اینکه رسیدیم نازنین به زینب کمک کرد

منم سریع ماشینمو پارک کردم دویدم پشت سرشون و با هم رفتیم تو بیمارستان

زینبو بردنش اورژانس گفتن یه دکتر میاد معاینش کنه

هر سه تامونم رفته بودیم تو کنار تختش بودیم

یه دکتر نسبتا مسن که میخورد خوش اخلاق باشه اومد تو

دکتر_ سلام علیکم احوال شما چطوره فرزندانم؟ مثل اینکه مریضمون خیلی عزیزه که هر سه تاتون اینجا موندین

هیچکس حال حرف زدن نداشت فقط یه لبخند بهش زدیم

رفت سمت زینب نبضشو گرفت گوشیو گذاشت رو قلبش و بعد که گفتیم ضعف قلبی داشته و بیهوش شده گفت حتما همین الان باید برین نوار قلب و اکو بگیرین

دکتر_ دخترم هنوزم درد داری؟

romangram.com | @romangram_com