#هستی_من_باش_پارت_12
هر کی سمت ماشین خودش رفت. ماشین به حرکت افتاد به فکر این بودم که چطوری شبا باید پیشش بخوابم. انگار اونم به همین موضوع فکر می کرد.
ـ یعنی چی آرمین؟ می فهمی داری چی می گی؟ تموم کنیم همه چی رو؟ مگه الکیه؟
ـ همینی که هست. من نمی تونم به امید زنی بمونم که یه روزی طلاق بگیره بیاد پیشِ من.
ـ زن؟ آرمین زن چیه؟ می فهمی داری چی می گی؟ هیچ اتفاقی بین ما نمی افته.
ـ من از کجا باید بفهمم که هیچ اتفاقی بین شما نمی افته هان؟ تازه جواب خانواده ام و چی بدم؟ بگم رفتم یه مطلقه رو گرفتم؟
ـ مطلقه؟ آرمین خیلی نامردی.... خیلی....
ـ آره نامردم. باشه قبول. ببین هستی من.... من تو این یه هفته نامزد کرم.
نامزد چی؟ یعنی چی؟ یعنی انقدر راحت تونست من و فراموش کنه؟
ـ آرمین تو....تو نامرد کردی. به همین راحتی همه چیز رو یادت رفت؟ کی بود می گفت اگه یه روز صدات و نشنوم شب خوابم نمی بره؟ کی بود؟ کی بود که می گفت....
نذاشت حرفم و ادامه بدم گفت:
ـ بس کن هستی! شاید اون روزا برام مهم بودی ولی الان نه. حالا هم برو بیرون. نمی خوام شمیم از این موضوع با خبر بشه.
ـ شمیم؟ آرمین ازت متنفرم. انشاا... بترکی عوضی....
ـ باشه هر چی دوست داری بگی برو بیرون بگو. خدافظ.
دیگه موندن رو جایز ندونستم و با گریه از خونه اش زدم بیرون.
romangram.com | @romangram_com