#حریم_و_حرام_پارت_173

از شدت بغض چونه ام می لرزید. چشمام رو ریز کردم تا این اشکای لعنتی وسط دعوا، واسم نرخ تعیین نکنن!

- کسی ساده تر از من پیدا نکرد که بخواد فریبش بده! منِ ساده... منِ خـــر! از همه جا بی خبر بهش دل بستم! یه دختر هیجده ساله، مگه جز خط دلدادگی و یه حمایت مردونه چی می خواد؟! بـه خدا من چیز دیگه ای نمی خواستم! خیلـــی راحت! راحــتِ راحت عاشقش شدم! به سبک خودم مُریدش شدم. همه چیزم شد! اون شد تموم زندگیم!

اصلا نمی فهمیدم چی می گم! بعد از این همه وقت، دل من سر ریز شده بود! اون هم... عامل این به جوش اومدن هم، هاج و واج رو به روم ایستاده بود! کارهام غیر قابل کنترل بود. با خشم شالم رو از سرم کشیدم و با فریاد گفتم:

- اول از موهام شروع شد!

کلیپس موهام رو باز و پرتش کردم یه گوشه:

- دستش رو که کشید تو موهام؛ زیر و رو شدم! نابــود شدم!

چنگ زدم تو موهام:

- به خـــدا از موهام شروع شد!

سرم رو کج کردم و دستم رو کشیدم رو گردنم. آروم زمزمه کردم:

- بعــد گردنم!

نگران دستش رو به سمتم دراز کرد؛ اما بهش فرصتی ندادم!

- زندگی رو بهم برگردوندی وقتی پیشونیم رو ب*و*سیدی! تو پاک شروع کردی اما اون...

من اون جا نبودم! دوباره برگشته بودم به ماه ها پیـش! هیستریک گفتم:

- دست گذاشت رو عصمتم! درست، دســت گذاشت رو روحم!

دست بردم سمت یقه ام؛ داشتم خفه می شدم! چنگی بهش انداختم و با قدرت کشیدم؛ دو دکمه ی اول هر کدوم به سمتی پریدن! نگران به سمتم مایل شد! ادامه ی حرفام اون رو از انجام هر کاری وا داشت! انگار که داشتم گُر می گرفتم! دستی به سینه ام کشیدم و به سختی از میون لب هام این حرفا بیرون اومد:

- من تحریک می شدم و اون سوء استفاده می کرد! بدنم رو که دید، دیگه چیزی ازم باقی نموند!

چشم چرخوندم رو چهره ی کلافه اش:

- سوء استفاده ای که من ازش حرف می زنم، دست کاریه روحمه! نه جســـمم!

تن صدام می رفت بالا:

- من روحـــم باکــره نیســت مهنـــّا!

اسمش رو که صدا زدم، چشماش رو روی هم فشرد.

- اون پاکی روحم رو ازم گرفت! مفتِ مفت! دستش رو کشید روی پوستم! اما پوستم چیزی رو از دست نداد! جسم و تنم سالمن به خــدا! روحــــمه که دیگه چیزی ازش نمونده!

گیج شده بود. تحمل مهار اشکام سخت بود! ولشون کردم به امون خدا!

- من دست گذاشتم رو غیــرتت! ازت توقع هم نداشتم به درد و زخمم برسی! برسی تا چرک نکنه!

romangram.com | @romangram_com