#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_7


کنارش رو کاناپه نشست-شب راحترم عزیز

دراز کشید سرشو رو پاهاش گذاشتلبخند زد-چرا انقد موهات کوتاه س؟حسرت به دل موندم دستامو بکنم تو موهات

شیطون خندید-منم حسرت خیلی چیزا به دلم مونده

پاهاشو بلند کرد با مشت ضربه ارومی به سرش کوبید -پاشو ببینم بچه پرو

یهو جدی شد-طاقتم تموم شدهاین زندگی ساختم واسه خودم و خودت؟کاش دستم زود تر باز شه تکلیفمونو روشن کنممن اونجاتو اینجا

لبخند کمرنگی زد-خدا بزرگه بزار اوضاع یه کم اروم شه

-میترسم اوضاع خراب تر شهدیشب مامان میگفت فرزاد حسابی قاطی کرده

لبخندش محو شد-مینو حالش خوب نیسدیروز فقط گریه کرد و جیغ کشید پرهام حسابی ترسیده بود

اخم غلیظی کرد-

بغض کرد-کاش همه چیز مثل سابق شهخسته شدممیترسم

romangram.com | @romangram_com