#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_48
میعاد بلند خندید-مرسی تغییر بحثبه نظر منم باغ بهترهدوستاتم دعوت کن
امین محکم زد پشت گردنش-بشین بچهتو به اندازه کافی مشغولی
پگاه خندید-باشه به چندتا دوستام میگم بیانباید به ندا و درناو ساناز بگم اهان بهنازم شاید گفتم
با شنیدن اسم بهناز لبخند زدچند مدت پیش میعاد گوشیشو تو ماشین جا گذاشته بودپیامای گوشیشو خونده بود با دیدن اسم پگاه کنجکاو شده بودمیعادو با تهدید مجبور کرده بود توضیح بدهگفته بود تو راه مدرسه بهنازو با پگاه دیده بودامارشو از پگاه گرفته بود بعدم مجبورش کرده بود شمارشو بده به دخترهمیعاد دستشوکوبید روی میز-عالیهمن پایه ام شدید
فرزاد خودشو جلو کشید-دی جی هم با منپگاه جان من بابات اینا رو بپیچون قاطی بگیر
مینو بلند شد با حرص کیفشو برداشت-واقعا که!نوبری بخدا فرزاد
مینو که از در بیرون رفت فرزاد پشت سرش بلند شد-بیخیال خودم حلش میکنم
به پگاه نگاه کرد روسریشو شل بسته بود یقه ی مانتوش باز بوددستشو زیر چونه اش گذاشته بود و تکیه داده بود به میز-اینا همش دعوا میکنن
اخم کردبا سر به یقه ی باز پگاه اشاره کردپگاه با تعجب نگاش کردمتوجه منظورش که شد اخم کردصاف نشست و گره ی روسریشو سفت تر کرد تا جلوی یقه ی بازشو گرفتپگاه با اخم سرشو انداخته بود پایینچقدر گلهای رنگی روسری سفیدش بهش میومد
romangram.com | @romangram_com