#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_40


-اره همون جای قبلی

-باشه میام حتمابا اجازتون من میرممیعاد پاشو

میعاد دم گوشش اروم گفت-پگاهمیلاد قضیه بهنازو فهمیدبعدا واست تعریف میکنم

سرتکون داد-بس که بی عرضه ایجریان منم فهمید؟

-اره حالا بعد میگم واستفعلا

-ابرومو بردی بیشعور

سرشو بالا اورد میلاد دستش تو دستش باباش بود و میخندید ولی نگاش سمت خودش بوداز همه خدافظی کرد-پگاه خدافظ

با اخم جوابشو داد-به سلامتناراحت بود اون از سر شب که باقضیه رفتن اعصابشو خورد کرده بود اینم از الان که داشت زودتر از بقیه میرفت





romangram.com | @romangram_com