#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_52




عطر سفارشي آريا رو هم زدم و زدم بيرون...


از در خونه كه پامو گذاشتم بيرون .همه حياط ساكت شد...


همه محو من شدن...


منم ميخكوب شدم آخه...


داداش آريا و آقاي دكتر فرشاد ناصري هر دو زوم من شده بودن و مامانمم دهنش باز مونده بود...
آخه اين لندهور اينجا چي كار مي كرد مامانم پوست ازكلم مي كنه با اين ريخت اومدم بيرون...
يه تاپ شلوارك يه دست سفيد جذب با اون موهاي پريشون ......



هي تو گلوت گير كنه دكتررررررررررررررر...
هيچ كس از جاش تكون نميخورد كه مامانم دستم كه حالا عينهو عروسك باربي بي حركت مونده بودم رو كشيد تو خونه...

romangram.com | @romangram_com