#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_5



- بعدا مي توني تشكر كني بخور جون بگيري

نفهميدم چقدر گذشت و چقدر خوردم از اون كتلت خوش مزه كه سالها و سالها مزش زير زبونم موند...

ولي بنده خدا بعد از اينكه سير شدم يه نفس عميق كشيد انگار طفلي بد خسته شده بود !

بدنم هنوز بي رمق بود حقم داشت چهار روز كم نبود

گرسنگي رو تحمل كردن اونم واسه مني كه توي پر قو بزرگ شده بودم ...يعني غلت زدن روي يه تخت سوزني ...يا نه بدتر رفتن زير دندوناي تمساح ...يعني قعر جهنم ..

نشستم...توي حياط بزرگي رو يه تخت چوبي بوديم ...كنارم چهره بشاش زني رو ديدم كه خسته اما متعجب نگام مي كرد سفيد و تپل با بيني گوشتي و لباي كوچيك .. .

هميشه مي گفتن تپلها آشپزهاي ماهرين چون غذاهاي خوش مزه مي پزن و مي خورن !!!
از فكرام خندم گرفت . ديدم اونم خنديد ...

- انگار خدا رو شكر جون گرفتي ؟

- مرسي ممنونم ولي ديگه بايد برم

از خودم بدم اومده بود ... خودم و حقير حس كردم ...


romangram.com | @romangram_com