#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_39
يه غبغبي انداختم و يه چاشني شيطنت انداختم تو چشام و متلك گونه گفتم
- دفعه ديگه كه از ديوار ميايد بالا يه لطفي كنيد از گلاي ياس به عنوان نردبون استفاده نكنيد مي شكنه !
در رو بلافاصله بستم
قلبم ديوونه وار مي زد صداي قدماش نميومد انگار هنوز پشت در بود يه خورده كه قلبم آروم شد خواستم برم تو كه صداش اومد
- نردبونتون رو قرض ميدي؟ چون قول نميدم تكرار نشه آخه خواستگاراي شما كه تمومي نداره !!!
حرفش رو اونقدر با حرص زد كه در جا ميخكوب شدم و صداي قدمهاش رو شنيدم كه رفت تو در خونشون رو بست
نه يعني آقاي دكتر ؟! صداي قلبم رو مي شنيدم خوشحاليم رو انكار نمي كردم و نيشم تا بنا گوش باز شده بود كه يهو مامانم رو بالاي پلكان ديدم كه دست به كمر مرموز نگام مي كرد اون چشم و ابروي مشكيش بد شك كرده بود بهم
- نذري رو گرفتيد از آقاي دكتررررررررررررررررتون
- دكترممممم؟!
- داشتيد در مورد فوايد و مضرات محتويات نذري با هم صحبت مي كرديد ؟!!
romangram.com | @romangram_com