#هر_دو_باختیم__پارت_93

" اصلا چرا نکشم.. اون این کارو نمی کنه!

با این امید تو چشماش براق شدم و از لاک مظلومیت خودم بیرون اومدم.

- تو داری منو تهدید می کنی؟ اونم به خاطر اتفاقی که احتمالا ازش لذت بردی؟

قهقۀ بلندی زد.

رادین- حالا شدی دختری که من می شناسم.. همون دختر سرکش که با حرفاش بیشتر تحریکم می کنه.

" وای نه.. یعنی حالا بیشتر تحریک شد؟

" خب معلومه دیگه!

" گند زدی ترنم.. خاک تو سرت!

خودمو نباختم. حالا که از مظلومیت در اومده بودم نمی شد دوباره برم تو همون لاک.

- ببین رادین... من کار اون شب تو رو تلافی کردم... فقط همین!

- خانم خانما من فقط اون شب تو رو تهدید به بوسیدنت کردم. ولی اون اتفاق نیافتاد... افتاد؟

- نیافتاد چون مجبورم کردی ازت معذرت خواهی کنم.. یه معذرت خواهی که هیچ لزومی نداشت.

- می تونستی راهی پیدا کنی که ازت معذرت خواهی کنم بابت اتفاقی که اون شب افتاد نه این که اون دختر هر جایی رو بفرستی تو خونۀ دوست من.

romangram.com | @romangram_com