#هر_دو_باختیم__پارت_42


انقدر از حرفاش کفری شده بودم که دلم می خواست موهامو بکنم. می دونستم این حرفا از ته دلش نیست و فقط داره شوخی می کنه ولی بازم اتیشی شده بود.

- ترانه پاشو برو بیرون می خوام بخوام برو بیرون.

- اوا.... اجی چرا جوش میاری؟هستم حالا!

- برو ترانه حوصله ندارم پاچۀ تو رو می گیرما!

- خاک عالم... هاری هم داری یا فقط پاچه می گیری؟

با حرص: ترانه برو!

- ببین خواهر گلم.. تقصیر خودته خب.. چقدر بهت گفتم نکن.. چقدر گفتم پا رو دمش نذار!

- ترانه انقدر چرت و پرت نگو.. اخه من کی پا رو دم اون گذاشتم؟

- بابا تو چپ می ری.. راست می ری دلت می خواد یه جوری اونو ضایع کنی.

ببین خواهر من تو چه بخوای په نخوای رادین یه سر و گردن از ما بالاتره!

- من به این چیزاش کاری ندارم... تو شرکت من رئیسم پس..

پرید وسط حرفم: ترنم.. تو که انقدر عقده ای نبودی!!!


romangram.com | @romangram_com