#هر_دو_باختیم__پارت_102


" هه.. شرکت ما کجا و اینا کجا؟

" خدا بده شانس.

در زدم. خانمی درو برام باز کردم.

" واو... اینجا رو ببین.

" عجب جای توپیه!!

قبل از این که منشی متوجه دهن بازم بشه جمعش کردم.

منشی با دست به یکی از صندلی ها اشاره کرد و گفت: یه چند لحظه تشریف داشته باشید الان به اقای مهندس اطلاع می دم تشریف اوردید.

دو دقیقه نشد که برگشت.

- بفرمایید.. ایشون منتظر شما هستن.

در زدم و وارد شدم. یه مردی قد بلند دم پنجره و پشت به من ایستاده بود. کمی گلومو صاف کردم و سلام کردم. به طرفم برگشت.

" پس رادین خوش تیپیشو از باباش به ارث برده!

- سلام.. بفرمایید بشینید.


romangram.com | @romangram_com