#هم_خونه_پارت_146

سپیده دختر سبزه رویی بود که همیشه شاد و شنگول .تازه وارد محوطه دانشگاه شده بود که سپیده را در انتظار دید
.بنظر میرسید و با یلدا در حد یک همکلاس خوب دوست بود
جلو آمد و گفت سلام. یلدا خوشگله چطوری؟
مرسی. تو خوبی؟.سلام خوبم
ببینم تو چیکار میکنی هر روز خوشگلتر از دیروزت میشی؟
.یلدا قیافه ی خنده داری به خود گرفت و اؼراق آمیز گفت توی شیر الاغ میخوابم
.سپیده خنده کنان دست در گریبان یلدا انداخت و گفت یلدا میخوام ازت یک چیزی بپرسم
چی؟
سپیده که صورتش و نگاهش رنگ جدیت به خودش گرفته بود گفت چند دقیقه وقت داری؟
یلدا دلش بشور افتاد پرسید آره بگو چی شده؟
.سپیده لبخند شرمگینی زد و گفت هیچی . راجع به خودمه
.یلدا با نگاه منتظرش گفت خب؟
.ببین میخواستم بگم...تو رو خدا یک وقتی از دستم ناراحت نشی ها
.آه حوصله ام رو سر بردی . سپیده تو رو خدا حرؾ بزن. دلم داره میاد توی دهنم
باشه...باشه.یلدا تو سهیل رو دوست داری؟
.چند لحظه سکوت شد . گویی یلدا همه چیز را حدس زده بود. لحظه ای سپیده را نگاه کرد و سپیده نگاهش را پایین دوخت
.یلدا لبخندی زد و گفت دوستش داری؟ باید حدس میزدم
. سپیده زیرکانه لبخند زد و گفت یلدا خیلی شیطونی
.بابا من خودم یک عمره این کاره ام
.ولی فوری بیاد نرگس افتاد و ادامه داد جای نرگس خالی با این حرؾ زدنم
یلدا تو سهیل رو دوست داری؟
.یلدا خندید و گفت نه .نه اونطوری که تو دوستش داری
.ولی اون همه ی حواسش به توست. خسته ام کرده
.یادت باشه . یک عاشق هیچ وقت خسته نمیشه
...شاید اگه از جانب تو دلسرد بشه اونوقت
باشه. دلسردش میکنم اما بشرطی که تو هم زبل باشی. یعنی پیش از اینکه من اقدامی برای دلسرد شدن اون بکنم تو باید
.خودی نشون بدی
یعنی چی کار کنم؟
.جزوه های مرتب و کاملی داره.و خندید .بیشتر ازش جزوه بگیری
سپیده که نگاهش پر از امید و شوق بود به یلدا نگاه کرد و در یک لحظه ا و را در آؼوش کشید و گفت مرسی. یلدا .
.مرسی. الهی فدات بشم. تو ماهی . الهی به هر کی دوست داری برسی
نرگس که از دور آنها را میدید آهسته جلو آمد و چشمهای یلدا را با دست گرفت. یلدا انگشتهای لاؼر و کوچکش را لمس
کرد و گفت نرگسی چرا دیر کردی؟
سپیده توی گوش یلدا گفت فدات شم. بکسی که چیزی نمیگی؟

romangram.com | @romangram_com