#هم_خونه_پارت_139
.قیافه های شان با چادر کمی خنده دار بنظر میرسید. مخصوصا فرناز که اصلا چادر سر کردن را بلد نبود
توی راه بودند که کامبیز به شهاب تلفن زد. شهاب هم برای او شرح داد که به امامزاده صالح میروند و قصد آمدن بشرکت
.را ندارد. کامبیز که گویی تحمل دوری او را نداشت با اصرار خواست تا جایی منتظرش بمانند که او هم بیاید
.نزدیک امامزاده همگی پیاده شدند . چادر سر کردن فرناز واقعا دیدنی بود و یلدا تازه معنی حرفهای شهاب را میفهمید
چرا شهاب اومد؟ . تا فرصتی یافتند سه تایی دور هم حلقه زدند. نرگس گفت چی شده
.یلدا گفت بعدا براتون تعریؾ میکنم. و زیر کانه خندید و گفت چقدر خدا دوستم داره
.نرگس گفت چقدر با چادر ماه شدی
.یلدا خندید و گفت فکر کنم بخاطر این چادر همراهمون اومد
.فرناز گفت پس برو به جون من دعا کن
.نرگس گفت تو فعلا آدامست رو در بیار . آبرومون رفت
.یلدا گفت آره فرناز آدامس رو در بیار و موهات رو هم یک کمی بکن توی چادر
.فرناز ؼر زد آه...بابا کی گفت چادر سرمون کنیم
.نرگس گفت چه زود نذرت رو یادت رفت
یلدا گفت حالا این نذر واسه چیه؟
.فرناز جواب داد محمد
یلدا گفت خب این که معلوم بود باقی اش؟
.فرناز گفت آخه به ساسان زنگ زده و گفته میخواد باهاش حرؾ بزنه. منم نذر کردم درباره ی من باشه
یلدا خندید و گفت خوش بحالت. حالا کی میخواد حرؾ بزنه؟
...فرناز جواب داد امشب میاد. البته گفته شاید
.شهاب دستی به موهایش کشید و در چند قدمی دخترها ایستاد و یلدا را صدا کرد
یلدا خرامان خرامان قدم برمیداشت. چون به چادر عادت نداشت. وقتی نزدیک شهاب شد هر دو بهم لبخند میزدند و گویی
.هر دو به یک چیز فکر میکردند
.شهاب چشمها را جمع کرده بود تا آفتاب اذیتش نکند به یلدا گفت شما برید توی حرم. من اینجا منتظر کامی میمونم
.ماشین هم نمیاره
.باشه . شهاب تو زیارت نمیکنی
چرا. صبر میکنم تا کامبیز بیاد. یک ساعت برای زیارت شما خوبه؟
.آره. پس یک ساعت دیگه همین جا باشیم
.یک ساعت دیگه همین جا
دخترها ریز ریز میخندیدند و قدم برمیداشتند. فرناز که چادر را زیر بؽل زده بود. با آن قد بلندش طوری قدم برمیداشت که
.همه توجه شان به او بود
.یلدا گفت فرناز توی زندگیم صحنه ای به این مسخره گی ندیده بودم . تو رو خدا چادرت رو زیر بؽلت نگیر
.نرگس هم گفت خدا رحم کرد خودمون نیومدیم والا هرگز به مقصد نمیرسیدم117
.فرناز گفت خوبه حالا . نه که شماها مادر بزرگید. خوب بلدید چادر سر کنید
romangram.com | @romangram_com