#هکر_قلب_پارت_125
.....
گریه کن گریه غروره
مرهم این راهه دوره
سر بده آواز هق هق
خالی کن دلی که تنگه
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه...
آهنگ تموم شد...این آهنگ بدجور با روح و روان آدم بازی میکرد...ازت میخواست گریه کنی...اشک بریزی....بخاطر سختی هات...بخاطر گذشته ات...بخاطر هرچیزی...ناخودآگاه بغضی تو گلوم نشسته بود...
برگشتم سمتش تا چیزی بگم که قیافه ی مات و خیره اش رو به آسمون دیدم...چشماش دو گلوله آتیش شده بود...قبل از من اون به حرف اومد...طوری حرف میزد که انگار توی این دنیا نبود...فقط میگفت و میگفت و میگفت....
{-بچه بودم...
یه خونواده ی پولدار...
یه زندگیه مرفه...
همه چی عادی بود...
مثل همه ی زندگی ها...
گاهی دعوا...گاهی مهربونی...
آرزو داشتم...
آرزوهای طبیعی...
کوچیک بودم.....
دوست داشتم مثل پدرم تاجر بشم...
هرکسی توی اون سن دوست داره مثل پدرش باشه...
منم دوست داشتم...
یه سایه اومد...
یه سایه ی عجیب...
romangram.com | @romangram_com