#گوتن_پارت_79
همون پسره که تو سالن کنارم نشسته بود و هی مثل این پیرزنا گیر می داد جلوم وایستاده بود و جلوی نور رو گرفته بود. اما اون چیزی نبود که باعث تعجبم شه. چیزی که باعث شده بود تو بهت بمونم گلاویز شدن نیروان با پسره بود.
با قدرت مشت هاش رو روی بدن پسره فرود میاورد.
هندزفریم رو از تو گوشم کشیدم. مثل فلج ها نگاهشون می کردم و تو بهت بودم. صداهاشون واضح شد:
نیروان- بگو *** خوردم زود باش.
- ببند دهنت رو بابا لا**
مشت محکم نیروان روی فکش بود که حرفش رو قطع کرد.
با این ضربه های نیروان به دقیقه نکشیده بود که پسره داد زد:
- *** خوردم باو، ولم کن لعنتی.
- دفعه آخرت باشه پات رو از گلیمت دراز می کنی! یه بار دیگه جلوی چشمم ببینمت یه جوجویی حالیت می کنم که مرغ شه برات تند تند تخم بزاره!
- باشه بابا رفتم رفتم! روانی!
با نگاه میر غضب روناک دستاشو به حالت تسلیم برد بالا ؛ تک سرفه ای کرد:
- وحشی!
romangram.com | @romangram_com