#گودبای_تهران_پارت_5
خلاصه با اغوشی پر از خوراکی از مغازه زدم بیرون داشتم میرفتم سمت ماشین اما نگاهم ناخوداگاه رفت سمت ی پراید مشکی که اون سره خیابون وایساده بود...
خشکم زده بود...
دو بار چراغ داد که یعنی من حواسم بهت هست!
همونجور میخکوب شده رفتم سمت ماشین سهیل دره عقبو باز کردم تا خوراکیارو بزارماونجا...
هنوزم تو فکر بودم
سهیل: نازنین با تواما؟
-ها؟ چی؟
+هیچی حواست کجاس؟
چیزی نگفتم
+اتفاقی افتاده؟
درو بستمو رفتم جلو نشستم گفتم: سهیل ی چیز بهت میگم ضایع بازی درنیار
+چیشده؟
-اول ماشینو روشن کن خیلی عادی برو سمت ی پارک
romangram.com | @romangram_com