#گودبای_تهران_پارت_4
دیگه کم کم به این وضع عادت کردیم دوتامون میدونیم که حتی اگه نزارن ما باهم ازدواج کنیم تا ابد بهم وفادار خواهیم ماند و با هیچکس ازدواج نخواهیم کرد! اری!
سهیل بعده چند دقیقه ی جا زد بغلو گفت: بفرما اینم سوپرمارکت
-سه سوت برمیگردم
+باشه
از ماشین پیاده شدم رفتم سمت مغازه
داخل که شدم به مغازه دار سلام کردم ، شروع کردم به جمع اوری خوراکی ، ی عالم پفک و چیپس...
رفتمگذاشتم رو میز تا حساب کنه!
مغازه داره ی نگاه به خوراکیا کرد ی نگاه به من!
گفتم: اینجوری نگاه نکن حاجی خوراک ی روزمه
مغازه داره با خنده گفت: دخترجون ضرر داره
-بیخیال بابا
شروع کرد به حساب کردن منم اخرش پولوشو بهش دادم
romangram.com | @romangram_com