#گودبای_تهران_پارت_42



خندید گفت: بپر بریم

خلاصه رفتیم سمت ی سر سره سربسته که چند دور پیچ میخورد

نشستم پاهامم دراز کردم ، ترنمم نشست پاهاشو دوره من دراز کرد

با جیغ سر خوردیم اومدیم پایین ، انقدر زوق کرده بودیم که بی اراده می خندیدیم

اخرین باری که سرسره سوار شدمو هیچ وقت یادم نمیاد

انقدر سرسره بازی کردیم تا بلاخره ی ربع گذشت!

رفتیم کنار خیابون وایسادیم

-نه ، مثل اینکه هنوز نیومده این جلبک

ترنم: پووووف

اومدیم برگردیم تو پارک ، که ی ماشین با سرعت زیاد وایساد جلومون

سهیل: نررررین اومدم

دوتایی رفتیم سریع نشستیم تو ماشین


romangram.com | @romangram_com