#گودبای_تهران_پارت_25
-بیا ، بیا بریم تو
با همدیگه رفتیم تو
ترنم با بابا سلام علیک کرد
بعدش کشیدمش بردمش سمت اتاقم ، اخه جلوی سیاوش راحت نبودیم زیاد
ترنم نشست رو تخت ، من نشستم رو زمین جلوش
ترنم: خب چطوری دیوونه؟
-خوبم خواهر تو چطوری؟ بچهات چطورن؟
باخنده گفت: بچهای قدو نیم قدمو میگی؟
خندیدم
ی ربعی همینجور باهم حرف میزدیم ؛ از هر دری گفتیم تا اینکه صدای رعدو برق وحشتناکی اومد ، بعدش صدای بارون شدید
-اخجون بارون
ترنم: دره بالکنو باز کن بریم ببینیم هوا به این قشنگی رو
romangram.com | @romangram_com