#گودبای_تهران_پارت_22
خندید ، من رفتم تو اشپزخونه اونم رفت رو مبل نسشت
شروع کردم به درست کردن ی ماکارونی خوش مزه!
در عرض یکساعت همه چی حاضر شد
صدا زدم : بیا ناهار حاضره
اومد نشست پشت میز ، واسش ماکارونی کشیدمو با استرس منتظر بودم بخوره
بلاخره اولین قاشق و گذاشت دهنش
وقتی خورد گفتم: خب چطور بود؟
خیلی بی زوق گفت: خوبه
-پس بده
+گفتم که خوبه
-اینجور که شما گفتید از صدتا بده ام بدتر بود
+خب اخه ماکارانی چیزی نیست که بخاطرش زوق کنی
-بلاخره اولین غذایی بود که من واستون پختم
romangram.com | @romangram_com