#گودبای_تهران_پارت_129
-باید در موردش فکر کنم
+زودتر جوابتو بهم بگو
-باشه
...... ....... ........
ساعت ۵ غروب رسیدیم روستا
راهه طولانیو بدون هیچ توقفی بکوب رانندگی کردم ....دیشبم که اصلا نخوابیدم ،کم کم سرم داره درد میگیره....۱۱ ساعت رانندگی شوخی نیست که
وقتی رسیدیم ی راست رفتیم سمت قبرستونیو رفتیم سره خاکه مادره نازنین
وقتی نزدیک قبر شدیم ، نازنین بغض کرده نشست کنار قبر
به قبر زنی که شاید هیچ علاقه بهش نداشتم و اون هم هیچ علاقه ایی بهم نداشت نگاه کردم
در حقش ظلم شد !
از اون ازدواج تلخ و اجباری شیرین ترین شخص زندگیه من پدید اومد...
گذاشتم نازنین با مادرش تنها باشه
کمی ازشون فاصله گرفتم
romangram.com | @romangram_com