#گودبای_تهران_پارت_116
-ببندشششش اون زبون نفهموووو
سیاوش: کاریت نداره راحت باش
راست میگفت! هروقت خودش بود اون سگ اروم میگرفت
از پشت ترنم اومدم بیرون
بی حرف از کناره سیاوش رد شدیم.....نگاهه سیاوش به ترنم بود
رسیدیم به درو بازش کردم
ترنم: خب اومده اژانس
-بازم بهم سر بزن
ترنم: شاید نشه ، تا روزی ک مراسم عقد کنون بگیرین
-هاااااااااا ، تا اون موقع نمیخوای بهم سربززززززنی؟؟؟؟؟
ترنم: اِ یوووووواش بابات شنید
-جواب منو بده
ترنم: بهتر اینه تا اون روز اینورا افتابی نشم
romangram.com | @romangram_com