#گودبای_تهران_پارت_115

-نه دیوونه من خیلی اذیتت کردم ، تقریبا بخاطر من از زندگیت افتادی ، واسه کتکای سیاوشم واقعا متاسفم

ترنم: من که زندگی ندارم ، بعدشم اون کتکا باشه فدای رفاقتمون

-خیلی میخوامت رفیق

پرت کردم خودمو بغلش

ترنم: دیوونه خفم کردی

از بغلش اومدم بیرون

ترنم: بریم دیگه فکر کنم یارو اومد



-اهوم

باهم از خونه اومدیم بیرون

سیاوش هنوز تو حیاط وایساده بود ، اون سگه سیاه زشتشم کناره پاش نشسته بود

تا مارو دید پاشد

سریع رفتم پشت ترنم قایم شدم


romangram.com | @romangram_com