نوشته: آیلین آریانمهر
داستان در مورد دختری به نام نازنینِ که دست برقَضا پدری جوون و خوشتیپ و خوشگل داره به نام سیاوش. اون مادرش رو هنگام به دنیا اومدنه خودش از دست داده… نازنین عاشق پسر عموش سهیلِ اما نه عموش و نه پدرش سیاوش راضی به این ازدواج نیستند! سرانجام به پیشنهاد دوست صمیمیش یعنی ترنم ، تصمیم میگرن سه نفری فرار کنن و از ایران برن! سیاوش عاشق ترنم بوده اما ترنم بخاطر رفاقتش با نازنین هر بار دست رد به سینه سیاوش میزنه! نازنین با نقشه ایی از پیش تعیین شده جواب مثبت به یکی از خاستگاراش میده و شب نامزدیش با ترنم و سهیل فرار می کنند و از تهران خارج میشن! اما وسطای راه سهیل اون دوتارو سرکار میزاره و خودش واسه همیشه میره… ترنم و نازنین نیمه های شب در جاده ایی بی انتها تنها رها می شوند در حالی که گرگ زخمی ایی به نام سیاوش دَر به دَر دنبالشون میگرده! در اینجا راهِ این دوتا دوست صمیمی از هم جدا میشه… نازنین از ترس سیاوش ، جاده رو ادامه میده و به روستای مادریش میرسه ؛ در اونجا اتفاقا جالبی واسش میفته و عاشق هم میشه. و اما ترنم جاده رو بر میگرده و نگران از اینکه اسیر دست گرگ زخمی نشه به خونشون در شهرستان پناه میبره اما بلاخره خونه امن اون برای گرگ زخمی آشکار میشه…
رمان های مشابه