#گلهای_باغ_سردار_پارت_82
نرگس با تعجبی که بیشتر به عصبانیت شبیه بود پرسید:ببخشید؟ میشه بپرسم، شما چه کار مهمی داری که برنامه پنج نفر رو بهم میزنی؟
شقایق با لبخند به داریوش چشم دوخت و گفت: داداش قول داده بود که کمکم کنه، دکور اتاقم را عوض کنم. مگه نه؟
داریوش بدون اینکه تعجب کنه گفت: قبوله .همه با خیال راحت برید و این خواهر کوچولو را بسپرید به من.
لادن هم که آماده فرار از مسافرت اجباری بود با خوشحالی کنار شقایق ایستاد و گفت: آره شما برید، من میمونم کمکش میکنم.
لاله هم از فرصت استفاده کرد و کنار شقایق نشست و با لبخند گفت: منم میمونم مادر شما با مامانبزرگ و خاله نیلوفر برو.
نرگس به دخترها نگاه کرد و بدون اینکه بتوان از چهرهاش عصبانیتش را تشخیص داد با مهربانی گفت: شقایق بمونه... چون میخواد اتاقش رو تغییر دکور بده؛ اما شما دو نفر بدون هیچ بحثی باید بیایید.
شقایق هم در ادامه صحبت خواهرش گفت: آره درسته! لطفا شماهم برید، میخوام بدون کمک اینکار رو بکنم و وقتی برگشتید، نظرتون را بشنوم.
داریوش به شوخی گفت: میخواستم همه چیز را برات اینترنتی سفارش بدم؛ اما پشیمون شدم. میبرمت، مغازهها را ببینی، یک چیزی یاد بگیری.
romangram.com | @romangram_com