#گلبرگ_پارت_59
_بذار بهش بگم...البته بعید میدونم امیر پارسا از همچین پیشنهادی بگذره...
امیر پارسا کپی برابر اصل اریان بود با همان لبخندها...البته چشمان دریایی اریان را نداشت اما خاکی چشمانش چیزی از جذابیتش نکاسته بود...کمی قد کوتاه تر و توپر تر از اریان به نظر میرسید...خنده رو و خوش صحبت بود...پَر به پَر سامان داده بود و تمام مدت سر به سر اریان میگذاشتن تا جایی که صدای او را بلند کرده بودند...بعد خوردن شام خوشمزه ای که هنر دست الهه و یاسمین بود به پیشنهاد الهه برای عوض کردن حال و هوای گلبرگ خانه را ترک کردند...
_خب کجا بریم؟؟؟
گلبرگ به ماشین تکیه داد در جواب سامان با لحن کودکانه ای گفت
_بستنی...بریم بستنی بخوریم...
_تو این هوا...
الهه:وای اره عالیه
_خیلی میچسبه...سامانی خواهش ...
اریان به او نزدیک شد همان طور که او را به سمت ماشینش هدایت میکرد خیلی محکم مخالفت خود را اعلام کرد
_خب یک کلام که نمیشه...اصلا رای میگیریم
اریان نگاه تحدید امیزی به گلبرگ انداخت و در جواب او با صدای بلندی که به همگان برسد گفت
_بی خود مجمع تشکیل ندین من حق وِتو دارم...حالا هم سوار شو...
_نمی خوام...مگه قرار نبود حالو هوای من عوض شه منم ه*و*س بستنی اسکوپی کردم...
_تو تازه حالت خوب شده... هنوز سرفه میکنی ...بهتر شدی خودم میبرمت...افرین دختر خوب ...الان میریم یه چای خونه سنتی مطمئنم خوشت میاد
گلبرگ تحت تاثیر محبت خفته در کلام اریان به ارامی در عقب را باز کرد
_جلو بشین
_نه ممنون اقا امیر پارسا جلو میشینن من پشت راحتم..
اریان با حرصی که به خوبی در کلامش مشهود بود همان طور که ماشین را دور میزد زیر لب زمزمه کرد ...من استادم بعد برادرم از راه نرسیده شده امیر پارسا...
گلبرگ سعی میکرد لبخندش را جمع کند جناب اقای دکتر با 30سال سن به برادرش حسودی میکرد و بهانه میگرفت که حتما او را به اسم بخواند...چند بار امیر سام را زیر لب مزه مزه کرد...امیر سام ،امیر پارسا حتما برادر کوچکشان هم با امیر شروع میشد...از کودکی از اسم های دوبخشی که با امیر شروع میشد خوشش می امد...اگر با امیر سام ازدواج میکرد حتما اسم پسرشان را امیر علی میگذاشت چون هم خودش عاشق این اسم بود هم به اسم امیر سام نزدیک بود...
_کمکتون کنم
با شنیدن صدای امیر پارسا شک زده به عقب برگشت...شرمزده از افکاری که در ذهنش می پروراند سرش را به زیر انداخت با خود فکر کرد چگونه این افکار به ذهنش رسوخ پیدا کرده...ازدواج با امیر سام...واقعا خنده دار بود ....افکار دخترانه اش تا کجا ها که پیش نرفته بود...همش تقصیر اریان با محبت های گاه و بی گاهش گلبرگ را نا خواسته مجذوب خود کرده بود...
_حالتون خوبه
romangram.com | @romangram_com