#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_129
صدای باز وبسته شدن در اومد ، و من هنوز به کج بودم و نمیدیدمش .
تخت پایین بالا رفت و فهمیدم نشسته .
-چیه ؟ واسه چی اومدی؟؟ برو الان میام یکم کمرم درد گرفته با این کفشا. و دستی
به ساق پام که بندش بسته بود کشیدم.
-مگه مجبوری همچین کفشایی پات کنی که الان از کمر درد اینجوری بشی؟
با صدای آرتام از جا پریدم وبرگشتم که محکم رفتم تو سینش، اونم که لبه تخت یک
نفرم بود، نتونست تعادلش و حفظ کنه از تخت افتاد ولی نامردی نکرد و من و
کشید پایین ، حالا آرتام رو زمین بود و منم رو سینش دستش و دور کمرم انداخت .
گر گرفتم ، احساس گرما میکردم، سریع از جام بلند شدم و لباسم ودرست کردم .
نگاهش و از روی پاهای لختم گرفت و به صورتم خیره شد ، ولی به جای صورتم
چشاش یک جای دیگه رفت ، مسیر نگاهش و دنبال کردم و بعلههه ، فهمیدم لباس
دکلتم پایین رفته ، سریع درستش کردم و یک سرفه ای کردم، که نگاهش و از گردنم
گرفت و بهم خیره شد:
-ای بابا من نمیدونم این کارا چیه که اگه عروس خانوم ناز کنه وقهر کنه آقا داماد باید
بره ناز کشی ، خوب بابا بذارین ناز کنه منم به موقعش نازش و میکشم و لبخندی زد
و شیطون نگام کرد:
-ولی خوب از یک طرف خدا خیرشون بده که کار ما ها رو جلو میندازن زیر لب
کوفتی گفتم و مشت زدم قفسه سینش . که لبخندش عمیق تر شد .
رو تخت نشست ، من نمیدونم شما دخترا جز یکم عشوه چیز دیگه ای ندارین؟؟
-خوبشم داریم ولی احتیاج به یکم تیز بینی که شماها ندارین.
یک دفعه من وکشید سمت خودشو شروع کرد با دقت و جدی تو صورتم نگاه کردن:
-خوب ، چشم وابرو که معمولی ، بینی که مثل قبل عمل دخترا، گونه که داغون،
پوست که زیر یک من کرم بازم سیاه.
هر جز از صورتم و میگفت دست میکشید
-موها که معلوم نمیشه شنیون شده ، رسید به لبم ، خوب لباتم که ...
مکث کرد و دستش وآروم کشید ، نمیتونستم تکون بخورم ، من دختری نبودم که
هرکی از راه رسید بخواد اینجوری آنالیزم کنه ، قدرت هیچ کاری رو نداشتم. اونم
تلاشی واسه بهم زدن جو نمیکرد. من مسخ شده بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم
romangram.com | @romangram_com