#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_126

بعد از آشنایی به سمت مبل رفتیم و نشستیم.
با ظرافت پام و روی پای دیگم گردوندم .
آرتام خودش و نزدیک تر کرد و گفت:
-با این همه آرایش و لباس شیکم مالی نیستی . نمیدونم مامانم از چی تو خوشش
اومده.
با حرفش وا رفتم ، خیلی حرفش بد بود ، این بدترین چیزی که داماد میتونه به
عروسش بار اول بگه . سعی کردم خونسردیم وحفظ کنم ، لبخند حرص درآری زدم و
لبم وبه گوشش نزدیک کردم:
-این و از محو شدن چشات روم کاملا فهمیدم عزیززززززززززززززم
فقط تو گوشش فوت میکردم و این حالش و بدکرده بود ، عزیزمش که دیگه خارج
تحملش بود.
سریع خودش و کنار کشید و از جاش بلند شد و به سمت آشپزخونه رفت . منم با
لبخند رفتنش و دنبال کردم . به این نتیجه رسیدم که تا الان فکر نمیکردم انقدر
جذابیت داشته باشم و به فکر خودم خندیدم.

--------------------------------------------
از سایه خواست بهش آب بده، آبش و با یک نفس خورد و از آشپخونه خارج شد؛
جدی شده بود این و از صورتش میشد خوند. کنارم نشست و خودشو بهم چسبوند
و دستش و رو شونه هام گذاشت. میخواست ثابت کنه با این کارا تحریک نمیشه،
آره ارواح عمش...
دخترای پرو و بیشعورشون با عشوه جلو شوهرم قر میدادن) شوهرم؟؟؟ اوه کی میره
این همه راهو؟؟( و من تنها کاری که میتونستم بکنم جوییدن پوست لبم بود.
-کندیش ، واسه بقیه هم نگه دار
با حرفش برگشتم سمتش و با استفهام نگاش کردم؟ سرش و برگردوند سمتم و به
لبام خیره شد .
-میگم کندیش انقدر جوییدیش واسه بقیه هم نگه دار.
با عصبانیت نگاش کردم.
-مطمئن باش واسه موقعیت های بهترم بعد از زندگی با تو نگه میدارم.
با این حرفم معلوم بود داغ کرده ، قبولم دارم حرفم یکم بد بود ، بالاخره شوهرم بود

romangram.com | @romangram_com