#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_122

وای بچه ها یکی بیاد من وبگیره عروسکممممممم؟؟؟؟ از کی تاحالا عروس اجباری
آقا شده عروسکش؟؟؟؟آیناز جنبه داشته باش عزیزم جنبه.
نفهمیدم کی بچه ها از پیشمون رفتن ، برگشتم اطراف و نگاه کردم:
-ا؟؟ پس بچه ها کو
آرتام همینطور که در و واسم باز میکرد و اخماش تو هم بود گفت:
-وقتی جنابعالی تو کف حرف من مونده بودی رفتن سمت ماشین خودشون.
بیشعووووووووور ، به من میگه تو کف حرفش موندم حالت و میگیرم.
آرتام به سمت در طرف خودش رفت ، هنوز نشسته بود که گفتم:
-تو کف؟؟؟؟ مگه وز وزم تو کف موندن داره؟؟؟
سریع پریدم تو ماشین و در و بستم . آرتام هنوز نشسته بود ، نیمتنش و میدیدم که
یک دستش تو جیبش بود و دست دیگش احتمالا تو موهاش.
بعد از چند ثانیه نشست تو ماشین ، بدون اینکه نگاش کنم به سمت پنجره برگشتم
. 8دقیقه گذشت راه نیفتاد ، ای بابا این چرا راه نمیفته دیر شد .
اسلوموشن برگشتم طرفش ، وای خدا این چرا میر غضب شده .
با لکنت گفتم:- راه...بی...بی ...فت ..دیگه
با چشای ریز شده نگام میکرد ، گوشه مانتوم وگرفت و به سمت خودش کشید ، سرم
خورد به چونش و از درد نفسم بند اومد چون دقیقه تاجم تو سرم فرور رفت .
-خوب گوشات و باز کن ببین چی میگم ، بارآخرت باشه خیلی احساس شجاعت
میکنی و هرچی تو مغز پوکته میریزی بیرون ، این دفعه مثل قضیه ماشینم نیست
که زدی داغونش کردی و فرستادیش اوراقی ، الان شجاعتت مساوی با رفتن تو به
سمت اوراقی ، اگه تا الان هرکار کردی دربرابر بچه بازیات ساکت شدم معنیش این
نیست که شیر بشی و احساس کنی میتونی بتازونی . الان تو از شانس گندم زنمی و
اگه بخوام هم جواب اون تو گوشی که تواتاقم تو شمال زدی و بهت میدم ، هم کاری

میکنم که موقعیت های بهترت و بعد از ازدواج با من از دست بدی ، پس سعی نکن
عصبیم کنی.
با تموم شدن حرفاش و دستش و از روی مانتوم برداشت و کمربندش و بست به
پشتی صندلی تکیه دادم ، نه باید اجازه بدم جلوی این ، اشکام بریزه ، اشکای من
ارزشش بیشتر از اینکه بخوام جلوی یک آدم بی ارزش پایین بریزه . تازه داشتم

romangram.com | @romangram_com