#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_121
که جذاب شدی...
لباسم ، پیراهن شیری بود که جلوش تا روی زانو و پشتش روی زمین کشیده میشد،
دکلته و روی سینش با سنگ های شکلاتی وطلایی تزئین شده بود . جنس روش
حریر بود و لطافت خاصی داشت . دور کمرش هم کمر بند باریک شکلاتی ، طلایی
میخورد .
موهام و فر کرده بود و به صورت کج از جای گوشم راستم به طرف چپم ریخته بود ،
موهای بلندم و حلقه حلقه روی سرم مدل داده بود و یک تاج طلایی هم روی سرم.
خودم که داشتم عاشق خودم میشدم...
کفشای پاشنه 80سانتی طلایی که لژش شکلاتی بود و بند داشت تا روی ساق پام.
هستی میگفت مثل پرنسسا شدم .
من هیچ وقت آرایش غلیظ نمیکردم ، واسه همین الان خیلی تغییر کرده بودم .
مانتو و شالم و بچه ها تنم کردن و منتظر شدیم آرتام بیاد، قرار بود مراسم خونه
خودمون باشه ، کس خاصی رو دعوت نکرده بودیم ، فقط نزدیکا.
-پاشو خانوم خوشگله شوهرت اومد . ماشاالله چقدر شوهرت خوشتیپ و خوشگله ،
خیلی بهم میاید ، تو هم از خوشگلی و خوش اندامی چیزی کم نداری عزیزم.
لبخند زوری به وراجی های آرایشگر زدم و به سمت در رفتم . آرتام پشتش به من بود
و به در ماشینش تکیه داده بود. با صدای هلهله بچه ها ، آرتام با مکث برگشت ،
وقتی برگشت نفسم بند اومد.
کت شلوار شکلاتی ، پیراهن قهوه ای روشن ، کروات قهوه ای سیر با خطوط مورب
مشکی و کفشای شیک مشکی .
موهاش و مثل همیشه برده بود بالا ، این پسر خیلی جذابه ، خیلی.
اونم دست کمی از من نداشت با دقت داشت آنالیزم میکرد . نمیدونم چقدر داشتیم
مثل ندید بدید ها هم و نگاه میکردیم ، که با صدای هستی آرتام نگاش و گرفت.
-آقا آرتام نمیخواید که عروستون با این وعض تو خیابون در تیر راس نگاه های هیز
باشه ، چون ماشالله عروستون مثل عروسکاست.
با این حرف هستی قند تو دلم آب شد و داشتم کیف میکردم ولی آرتام اخم کرد و به
سمت ما اومد.
-ممنون هستی خانوم حواسم به عروسکم هست...
romangram.com | @romangram_com