#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_11
جری شدم دیوونه شدم هیچ کس اجازه نداره من و تحقیر کنه احساس کردم غرورم
داره له میشه چیزی که هیچکی جرات این کارو نداره
پام و گذاشتم رو کلاژ آروم برداشتم پام وگذاشتم رو گاز ماشین با صدای بدی به
ماشین رو برویی برخورد کرد و رفت جلو، تران آروم جیغ زد
هستی داشت چشاش از تعجب در می اومد دوست آرتام با تعجب و دهن باز من و
نگاه میکرد و اما خود بیشعورش با خونسردی و کمی تعجب که تو چشاش بود بهم
زل زده بود
دنده عقب گرفتم و از پارک اومدم بیرون عقب ماشینش داغون شد البته فکر کن مال
من داغون تر شد ماشین خوشگلمممممممممممممم
برگشتم تو صورتش نگاه کردم از تو کیفم یک تراول 40یی درآوردم، پرت کردم جلوش
اینم واسه اوراقی بعد پوزخند زدم پام و گذاشتم رو گاز
از تو آینه نگاش کردم از قیافه خونسردش عصبانیت فوران میکردم
زدم زیر خنده انقد خندیدم که از چشام اشک اومد برگشتم سمت بچه ها
با تعجب و دهن باز داشتن نگام میکردن
-چتونه جن دیدید؟ هستی: روانی ندیده بودم
ترانه: روانی دختره خل و چل این چه کاری بود الان پلاکت و برداشته کمه کم
خسارتش 60تومن میشه داری بدی؟؟
هستی:-شرط میبندم بابات نذاره دیگه به ماشین نزدیک بشی چه برسه به اینکه
بشینی پشتش.
ترسیدم خیلی هم ترسیدم ولی بازم ماسک غرورم و به صورتم زدم -مهم نیست
بیخیال
تران و هستی رو رسوندم از اون اتفاق 6هفته میگذره بابام وقتی فهمید عصبی شد
خوبه حالا نگفتم از دستی زدم فقط گفتم حواسم نبود خوردم بهش ولی به مامیم
گفتم مامانم اولش تعجب کرد ولی بعد خندید دلش و گرفته بود مامیم یاد خودش
افتاده بود چون موقع خودش وقتی هم سن من بوده:
رفته بودن با خالم پمپ بنزین که یک کامیون بوق زده برو کنار مامانم هم اشاره کرده
جانیست نمیبینی 6تا از این گردن کلفتا از ماشین پیاده میشن : -آبجی بزن کنار
romangram.com | @romangram_com