#غرور_عاشقان_پارت_19
و هر دو خنده کنان خارج شدیم.دوباره قدم زیم و هر کدام به طریقی سربسر دیگری میگذاشتیم.
به این ترتیب روزها یکی پشت سر دیگری سپری میشد من نوجوانی سرزنده و شاداب و دارای روح بزرگی که در جسمم جا نمیگرفت.
وقتی سر کلاس درس مینشستیم فقط بفکر شیطتنت بودم.از دیدن چهره خندان و بشاش بچه ها لذت میبردم.بچه ها میگفتند اگر یک روز پری در این کلاس نباشد ما هیچکدام نمیتوانیم درس بخواینم.
دبیرها عاشق اخلاق و رفتارم بودند.میگفتند با همه شیطتنتهایی که داری ولی شاگرد ممتاز مدرسه هستی باعث افتخارمان هستی و ...
یک روز به علت سرماخوردگی کسل بودم دبیر ریاضی پای تخته ایتساده و مشغول درسدادن بود.
عطسه کردم دوبار پشت سر هم.
آهان!گفتم امروز کلاس ساکت است همه یاد بدهکاریهایشان افتادند پس پری مریض شده؟بعد بطرفم آمد و افزود:بلند شو ببینم.
چرخیدم بله خانم.
سرما خوردی؟
romangram.com | @romangram_com