#غروب_خورشید_پارت_41
اومدم خودمو ببينم که نرگس خانم گفت-نه خورشيد جون اول لباستو بپوش بعد.ورفتيم توي يه
اتاقي ولباسمو باکمک نرگس خانم پوشيدم..
لباسم يه لباس قرمزبلندبود واز بالاتاپايين تنگ بود.سرشونه هاش کت مانند بود وروي لباس
نقش هاي قرمزي بود که جنسشون از ساتن بود.از بالاي باسن چپ تاپايي چاک ميخورد.لباسم
درحين سادگي بسيــار زيبابود.من که عاشقش بودم.هرچي مامان ومهساوسپيده اصرار کردند کهلباس مجلسي تربخرم قبول نکردم.ويه صندل پاشنه01سانتي متري مخمل مشکي که روش توپ
توپ هاي قرمز بود که مدلشو کفش دوزکي کرده بود..
رفتم سمت آينه..از چيزي که ميديدم تعجب کرده بودم.خيلي عوض شده بودم.ميشه گفت تاحالا
آرايش اين مدلي نداشتم..
دورچشمام خط چشم مشکي باسايه مشکي وواسم مژه مصنوعي گذاشته بودند.چشمامو درشت
وزيبا ترکرده بود.رژگونه صورتي ورژلب قرمز جيگري هم زده بودند.موهامو هم لخت کرده بودند
وفرق وسط زده بودند وپايين موهامو هم حالت داده بودند ويه موگير قرمز کوچيک هم گوشه
موهام بود.عالي شده بود هم ساده هم شيک.بيشتر لباس هاي ساده وشيک ميپسنديدم تا لباس
جلف و عروسکي...
روکردم به نرگس خانم وگفتم-نرگس خانم عالي شده.دستتون دردنکنه.دقيقا همون چيزيه که
ميخواستم.
نرگس خانم-خواهش ميکنم عزيزم.ايشالا واسه عروسيتم انقدر خوشگلت ميکنم.
من-حتما واسه عروسيم صددرصد اينجام.
همون لحظه مهسا وسپيده هم وارد اتاق شدند.
romangram.com | @romangram_com