#قربانی_یک_بازی_احمقانه_پارت_122

ستاره با لبخند گفت : واقعاً کارتون عالی بود من که باورم شده بود

حسین بادی به غبغب انداخت وگفت : شما لطف داری کیه که قدر بدونه؟!

در همین لحظه شخصی حسین را صدا زد و سهیل اورا هل داد وگفت : دارن صدات میکنن برو اینقدر چرت و پرت نگو

حسین با ببخشیدی از آن ها دور شد وسهیل گفت : راستی این پسره مزاحمتون شده بود ؟

- به نوعی ، البته خودش که میگه خواستگاره ولی خواستگاری که جواب نه سرش نشه مزاحمه دیگه

هردو خندیدند در همین لحظه نازنین و حامد ازکنارشان گذشتند و نازنین در حین ردشدن با سربه سهیل اشاره کرد و چشمکی به ستاره زد.

ستاره با دیدن آن ها تازه متوجه دور و برش شد. هر کسی ازکنار آن ها می گذشت با کنجکاوی نگاهی به آن ها می انداخت. در کمال ناراحتی متوجه شد بعداز مدتها که این نگاهها کم تربه سمت او نشانه می رفتنددوباره دارد سوژه اینجورنگاه ها می شود. با گفتن ببخشید کمی از سهیل فاصله گرفت ودنبال مریم گشت وقتی او را نیافت تلاش کرد خود را به نازنین و حامد برساند.

سهیل که متوجه ناراحتی او شده بود ، پشت سراو با فاصله کم ، بدون اینکه به اونزدیک شود به حرکتش ادامه داد. شیب کوه بسیار تندشده بود و پایین رفتن از آن به نهایت احتیاط نیاز داشت. ستاره تند تند در حال قدم برداشتن بود. چند قدم عقب تر دو پسر در حال شوخی کردن با هم بودند که یکی از آن هادیگری را هل داد و او با ستاره برخورد کرد. ستاره که انتظار این برخورد را نداشت کنترلش را از دست داد وقدم هایش به طرز وحشتناکی تند شدند تا جایی که دیگر نتوانست تعادل خود را حفظ کند و روی زمین افتاد ولی قبل از اینکه شروع به سقوط در سرازیری کند کسی دستش را گرفت و او را از افتادن نجات داد.

ستاره در جای خود نشست و به سهیل که هنوز دستش را محکم نگه داشته بود و با نگرانی به او چشم دوخته بود نگاه کرد. این نگاه نگران را بارها در آن باغ دیده بود گویی دوباره به باغ برگشته اند وسهیل در پی نجات دادن اوست . سهیل با دیدن نگاه ستاره دستش را رها کرد و با نگاه به افرادی که دورشان جمع شده بودند ایستاد و به سمت پسری که باعث این اتفاق شده بود رفت ودر حالی که یقه او را می گرفت با عصبانیت گفت : عوضی چه مرگته ؟ مگه مستی ؟

دوستِ پسر اولی دخالت کرد و سهیل با هر دو نفر گلاویز شد. در همین لحظه استاد ادیب سر رسید وگفت : چه خبرشده سرمد چرا معرکه گرفتی ؟

آنها از هم جدا شدند و به جای سهیل یکی از بچه ها جواب داد : استاد اونجا یه نفر زخمی شده

استاد بالای سر ستاره ایستاد و گفت : آسیب دیدی درخشان ؟ می تونی راه بری؟

romangram.com | @romangram_com