#قربانی_یک_بازی_احمقانه_پارت_106
- اینو کی به شما گفت؟
- خود فرجی گفت کسی که تو این ماجرا بیشترین ضربه روخورده این درخواستو کرده . این شخص غیر از شما کی می تونسته باشه
ستاره که هنوز هم احساس زیرنظر بودن داشت سرش را پایین انداخت و به پرسش اوجوابی نداد. سهیل دوباره پرسید: راستی کی به شما گفت میخوان منو اخراج کنن ؟
ستاره بدون اینکه سرش را بلند کند گفت: اگه شما هم دوستی مثل نازنین داشتید آمار همه آدمای دانشگاه روداشتید
با این حرف هر دو لبخند زدند. سهیل با دیدن لبخند ستاره یاد آن روز در آن اتاق سرایداری و لبخند او افتاد وناخودآگاه گفت : من خیلی بهت مدیونم
ستاره باشنیدن این حرف بالاخره سرش را بالا آورد و به او نگاه کردو گفت : چرا ؟
سهیل همانطورکه به چشمان آبی رنگ او زل زده بودگفت : از روزی که دیدمتون شما بدون اینکه خودتون بدونید همیشه به من کمک کردید قضیه اش مفصله ولی می خوام اینو بدونید که من ممنونتونم
ستاره که از حرکات اومتعجب شده بود نگاهش رابه سمت دیگری چرخاند و گفت : خواهش میکنم من که کاری نکردم با اینکه نمی دونم چه کمکی بهتون کردم ولی خوشحالم که مشکلتون حل شده
سهیل که دست بردارنبود دوباره به او نگاه کردوگفت : من فکر می کنم این سرنوشته که از بین کلاسای کمی که من این ترم حضوری برداشتم یکی از این کلاسا همون کلاسیه که شما هم توش هستید شما اینطورفکرنمی کنید؟
ستاره برای فرارازنگاه سمج اوبه سمت دیگری نگاه کردوگفت : اِ سرویس اومد
بلافاصله از جای خود بلندشد وگفت : من دیگه برم خداحافظ
و قبل از اینکه به سهیل اجازه جواب دهد به سمت اتوبوس دوید.
romangram.com | @romangram_com