#قفل_پارت_123

همیشه آرزوم بودی

دعا کردمو این‌جایی

نگاهم رو از بیرون گرفتم و به نیم رخِ غرقِ در فکرِ احتشام دوختم، نمی‌دونستم وقت مناسبی برای صحبت کردن هست یا نه؛ اما دیگه نمی‌تونستم صبر کنم، فکر‌هام داشت من رو دیوونه می‌کرد. صدای آروم سامی بیگی تو فضای ماشین سکوت بین ما رو پر می‌کرد.

تصور کردنش سخت بود و دستام لای موهاته

تو هم پیش من آرومی

همین جا تو دلم جاته

- احتشام؟

کمی به سمتش متمایل شدم و نگاهش کردم، انگار صدای من رو اصلا نشنید.

همیشه با تو معنی میده

کنارت عشقو فهمیدم

من این احساسو دوست دارم

واسه تو جونمو میدم

این بار با صدای بلندتری گفتم: احتشام؟

تکونی خورد و انگار از فکر بیرون اومد. نیم نگاه خسته‌ای بهم کرد و گفت: چیه؟

با وجود بانداژ روی بینی‌م نمی‌تونستم درست نفس بکشم برای همین با دهنم نفس عمیقی کشیدم و گفتم: چرا این کار رو کردی؟

- کدوم کار؟

همیشه با تو بسم نیست

تا ابد با تو کوتاهه

- رفتن به پزشک قانونی

چینی بین ابروهاش انداخت و در حالی که به جلو نگاه می‌کرد گفت: لازمه.


romangram.com | @romangram_com