#قلب_های_شیشه_ای_پارت_132
عصبی میشم… کسی نظر این رو نخواست بلاخره باید ببینمشون و اقدامات اولیه رو انجام بدم یا نه؟
مهندس : امینی همراه دامون برو کاری که گفتم رو انجام بدین. من با خانم دکتر میریم توی کانکس.
امینی زیر لب غر میزنه و میگه: کاری که خودت دوست داری انجام بده ببینم به کجا میرسی.
بی توجه به غر غر امینی مهندس در کانکس رو باز میکنه و میرم داخل… مردی که موقع جوشکاری عینک نزده چشمش با باند بسته شده و از درد و سوزش زیاد ناله میکنه… خداروشکر که حداقل کاری درستی انجام دادن… حال اون یکی کارگر خوبه… با دستمالی سرش رو نگه داشته… به هر دو سلام میکنم…
مهندس میگه: خانم دکتر اومدن تا شما رو معاینه کنن.
میرم طرف جوشکار و میگم: میخوام چشمتون رو ببینم . دستمال رو باز میکنم.
دستمال دور چشمش رو آروم باز میکنم…
- چشمتون رو باز کنید .
چشمش رو کمی باز میکنه ولی فوری می بنده و میگه: خیلی میسوزه خانم دکتر نمی تونم باز نگه دارم.
- باید دردش رو تحمل کنین. میخوام ببینم موقع جوشکاری چیزی توش نرفته باشه.
مرد بازم باز میکنه و از سوزش زیاد میبنده… نوچی میکنم و میگم: یکم دردش رو تحمل کنید.
با دستم چشمش رو باز نگه میدارم و به اخ و ناله کردنش توجه نمی کنم…
- چیزی توی چشمتون نیست خداروشکر . یه سوختگی سطحی. قرنیه هم یکم زخم شده ولی قابل درمانه.
میدونم صدای نفس آسوده ای که مهندس میکشه رو بشنوم… کوله ام رو باز میکنم و قطره سیتلوپلژیک رو در میارم…
romangram.com | @romangram_com