#گریان_تر_از_گریان_پارت_94
خیلی جاها میتونستم جواب افرادی که بهم توهین میکردن رو بدم خیلی وقتا میتونستم از غرورم محافظت کنم ولی درست توی همون لحظاتی که میخواستم جواب کسیو بدم چهره ی پدرم میاد جلوی چشمم این اعتقاد منه مراقبت از غرور یه دنیا با شکستن دل یه نفر فرق داره.
بعضی جاها ادم با سکوت باعث خجالت طرف مقابلش میشه یا حتی باعث تحسین دیگران.
با صدای مارال از افکارم بیرون کشیده شدم_هستی..هستی_بله _چرا جواب نمیدی دوساعته دارم صدات میکنم_ببخشید توی فکر بودم بفرما چیکارم داشتی؟_کار خاصی ندارم میگم پیاده شو رسیدیم...نگاهی به اطرافم انداختم روبه روی خونه بودیم.چقدر زود رسیده بودیم.
از مارال پرسیدم:تو میری جایی؟_اره یه سری کاردارم باید انجام بدن دارم مهرسا امروز کلاس فوق العاده داشته الان میرسه_باشه پس فعلا.
رو به داداش گفتم:داداش شب یکم زودتر بیا پیش هم باشیم من از چند روز دیگه باید کار تو بیمارستانوشروع کنم وقت نمیکنم ببینمتون_اطاعت امر دیگه ای باشه_فعلا که نه فکر میکنم اگه چیزی بود زنگ میزنم میگم بهتون.
از هردوشون خداحافظی کردم و از ماشین پیاده شدم.
وارد خونه شدم.راهم رو به سمت الاچیق کج کردم.
romangram.com | @romangram_com