#گریان_تر_از_گریان_پارت_117
سلام خانوم دکتر_سلام هستی خانوم ما که هنوز دکتر نشدیم از هفته ی دیگه انشاا.._خب دیگه در هرصورت دکتر محسوب میشی_اینا رو ولش کن هستی میای اینجا_براچی؟_باورت میشه من و شیده و مهرداد داریم از گرسنگی میمیریم ولی هیچکدوم اولا یادنداریم دوما از بس خسته ایم حال نداریم غذا درست کنیم پاشو بیا یکم از اون لازانیاهای معروفتو درست کن.
میون خنده اخم ساختگی کردم گفتم:منظورت اینه که بیام برای شماها غذا درست کنم دیگه اره اشتباه گرفتی خانومم بگو زن داداش جونت براتون درست کنه درضمن دلت بسوزه ما از اون قورمه سبزیای معروف نفیسه خانوم داریم.امممم نمیدونی چه بویی کرده.
با شنیدن صدای مارال به صنم گفتم چند دقیقه ای منتظر بمونه و به سمتش برگشتم کی اومده بود تو اشپزخونه.
مارال:کیه هستی؟_صنمه_چی میگه؟_زنگ زده سفارش غذا بده_وا درست حرف بزن ببینم چی میگی_چیز خاصی نیست میگه برم اونجا هم دور هم باشیم هم براشون لازانیا درست کنم طفلی با شیده از صبح بازار بودن...مارال به گوشی اشاره کرد و گفت:بده به من تا باهاش صحبت کنم...طبق خواسته اش عمل کردم گوشامو تیز کردم ببینم چی میخواد بهش بگه
_الو صنم جان سلام عزیزم خوبی؟
----------------
_مرسی منم خوبم میگم پاشین بیاین اینجا دور هم یه چیزی میخوریم
----------------
romangram.com | @romangram_com