#گشت_ارشاد_پارت_34

يا چهره ي کاملا عوض شده خودو به گوشه ي خيابون رسوند براش تجربه ي جالبي بود ماشين هاي رنگارنگ با طرح و مدل هاي زيبا جلو پاش ترمز ميزدن

ولي امروز دنبال يه کيس خاص بو

يه ازارا جلوي پاش ترمز زد نگاه شاته به مرد سن و سال داري افتاد که علي رقم يقه ي لباسش که تنگ بسته شده بود ولي شيطنت از چشماش ميباريد

مرد:به به خانوم صلاح نيست شما با اينجاحت و زيبايي اين جا بايستيد بفرماييد سوار بشيد من شما رو ميرسونم

شايسته پوزخندي ته دلش زد و گفت:تو به ر بابات خنديدي که به صلاح من حرف بزني

لبخند زيبايي زد و بدون توجه به همه چي در ينو باز کرد و نشست

مرد:خوب خانم زيبا کجا دوست داريد که ببرمتون

شايسته:هر جا خودتون ميدونيد خوبه حتما امار داريد ديگ

مرد لپ شايسته رو توي دستش گرفت و فشار داد و با خنده ت:چيه پدر سوخته خوب امار داري ها

شايسته:به قيافتون نمياد اهل اين کارا باشيد همچين حاج اقا تب لله ميزنيد

مرد:مگه بده ؟ دوست نداري اين مدليشو واست فشن بزنم ؟؟؟

romangram.com | @romangram_com